اقتصاد رفتاری چیست؟
اقتصاد رفتاری یا رفتارشناسی اقتصادی، یک حوزه تحقیقاتی است که عوامل رفتاری و تصمیمگیری افراد را در مواجهه با مسائل اقتصادی مورد بررسی قرار میدهد. این حوزه بر این اصل تمرکز دارد که افراد در تصمیمگیریهای اقتصادی خود به صورت عقلانی عمل نمیکنند و تحت تأثیر عوامل روانشناختی، اجتماعی و رفتاری قرار میگیرند. علاوهبر این، عواملی مانند تحلیل رفتارهای انتخابی، تأثیر احساسات و انگیزهها در تصمیمگیریها، تأثیر شکلگیری عادتها و رویههای رفتاری، تأثیر تعاملات اجتماعی و فرهنگی بر تصمیمگیریها و تأثیر تغییرات شرایط محیطی بر رفتار افراد در حوزه اقتصاد رفتاری قرار میگیرند. در این مطلب از رده به بررسی نظریات مختلف در حوزه اقتصاد رفتاری میپردازیم.
نظریات مختلف در حوزه اقتصاد رفتاری
نظریههای مختلفی به رشد و توسعه اقتصاد رفتاری کمک کردهاند که برخی از آنها عبارتند از:
نظریه عقلانیت محدود (Bounded Rationality)
این نظریه میگوید تصمیمگیریها لزوما همیشه بهینه و درست نیستند و محدودیتهایی در فرایند پردازش اطلاعات افراد وجود دارد. این محدودیتها به دلیل کمبود و محدودیتهای دانش و اطلاعات و ظرفیتهای محاسباتی پیش میآیند و مانع تصمیمگیری درست میشوند.
مثلا فرض کنید شما به فروشگاهی رفتهاید و میخواهید یک تلویزیون جدید بخرید. در حالی که شما به عنوان یک مصرفکننده عقلایی، قصد دارید تصمیم خرید خود را بر اساس اطلاعات کامل و دقیقی که در دسترس دارید بگیرید، اما به دلیل محدودیتهای زمانی و اطلاعاتی، نمیتوانید تمام جزئیات و مشخصات محصول را بررسی کنید. در نتیجه، شما به عنوان یک مصرفکننده با تصمیمگیری عقلانی محدود روبرو هستید.
درواقع، به جای این که تمام جزئیات را بررسی کنید، ممکن است به اطلاعات محدودی که در دسترس دارید، مانند قیمت و برند محصول توجه کنید و صرفا بر اساس آنها تصمیم خود را بگیرید. این نوع تصمیمگیری به عنوان عقلانیت محدود شناخته میشود، چون شما به دلیل محدودیتهای زمانی و اطلاعاتی، نتوانستید تمام جزئیات را بررسی کنید و مجبور شدید که تصمیم خود را بر اساس اطلاعات محدودی بگیرید.
نظریه عقلانیت محدود ابعاد مختلفی دارد که عبارتند از:
1.گزینههای اضافی (Choice Overload)
این مفهوم به وضعیتی اشاره دارد که فرد با روبرو شدن با تعداد زیادی گزینه، دچار مشکل در انتخاب میشود و نمیتواند انتخابی انجام دهد یا انتخاب نادرستی انجام میدهد. در این حالت، انتخاب یک گزینه از بین تعداد زیادی گزینه ممکن، برای فرد سخت و پیچیده میشود.
برای مثال، فرض کنید شما به یک فروشگاه بزرگ رفته و قصد خرید یک تلویزیون جدید را دارید. در بخش تلویزیونها، شما با صدها مدل و برند مختلف روبرو میشوید. هر کدام از این تلویزیونها ویژگیها و قیمتهای متفاوتی دارند. شما باید بین این همه گزینه تصمیم بگیرید و تلویزیونی را انتخاب کنید. اما با توجه به تعداد زیاد گزینهها، ممکن است دچار مشکل در انتخاب شوید. احتمالاً برای انتخاب بهترین تلویزیون، باید ویژگیها، قیمت، برند و سایر عوامل را با هم مقایسه کنید. این فرآیند ممکن است زمانبر و پیچیده باشد و شما ممکن است در نهایت انتخابی نادرست انجام دهید یا اصلاً تصمیمی نگیرید. این مثال نشان میدهد که وقتی با تعداد زیادی گزینه مواجه میشویم، ممکن است دچار بار انتخاب شویم و تصمیمگیری را به تعویق بیاندازیم یا تصمیمی نادرست بگیریم.
2.پرهیز از اطلاعات (Information Avoidance)
این مفهوم به واکنشی اشاره دارد که افراد به منظور حفظ راحتی و دوری از نگرانیها، از اطلاعاتی که ممکن است ناخوشایند یا تناقضآمیز با باورها و انتظاراتشان باشد، اجتناب میکنند.
برای مثال، فرض کنید یک سرمایهگذار در بازار بورس فعالیت میکند و در سهام شرکتی سرمایهگذاری کرده است. او ممکن است از مطالعه اخبار و اطلاعاتی که ممکن است باعث تغییر نظرش درباره سهمهای خود شود، اجتناب کند. این فرد ممکن است به طور غیرمنطقی به دنبال اطلاعات مثبت درباره سهمهای خود باشد و از مطالعه اخبار منفی یا اطلاعاتی که ممکن است باعث نگرانی و تردید شود، خودداری کند. این رفتار میتواند به دلیل تمایل به حفظ اعتماد به نفس و احساس راحتی در تصمیمگیری باشد.
به طور کلی، افراد ممکن است به دنبال اطلاعاتی باشند که با باورها و انتظاراتشان سازگار باشد و از اطلاعاتی که ممکن است باعث تغییر نظر یا نگرانی شوند، اجتناب کنند. این رفتار میتواند به تصمیمگیری غیرعقلانی و از دست دادن فرصتهای بهتر منجر شود.
3.اهمیت بازخورد (The Importance of Feedback)
این مفهوم به اهمیت بازخورد و اطلاعاتی که از نتایج عملکرد و تصمیمات قبلی به دست میآید، اشاره دارد. در این قسمت، این فرضیه مطرح میشود که افراد در فرآیند تصمیمگیری خود به دنبال بازخورد و اطلاعاتی هستند که نشاندهنده عملکرد و نتایج تصمیمات قبلی آنهاست. این بازخورد میتواند به افراد کمک کند تا در آینده تصمیمات بهتری بگیرند.
برای مثال، فرض کنید فردی قصد دارد در بازار بورس سرمایهگذاری کند. او تصمیم میگیرد بر اساس تحلیلهای خود روی سهام یک شرکت خاص سرمایهگذاری کند. پس از مدتی، او بازده سهام خود را بررسی میکند و متوجه میشود که سهم انتخابی او به طور ناگهانی ارزش خود را از دست داده است. این بازخورد منفی به او نشان میدهد که تصمیمی نادرست گرفته است و باید روی روشها و استراتژیهای خود تغییراتی ایجاد کند. این بازخورد میتواند به او کمک کند تا در آینده تصمیمات بهتری در مورد سرمایهگذاریهای خود بگیرد و عملکرد بهتری داشته باشد.
نظریه انتخاب عقلانی (Rational Choice)
نظریه انتخاب عقلانی بر این اصل تکیه دارد که افراد در تصمیمگیریهای خود به صورت عقلانی عمل میکنند و سعی میکنند بهترین نتیجه را برای خودشان رقم بزنند. این نظریه فرض میکند که افراد در انتخابهایشان از تمام اطلاعات موجود استفاده میکنند و تصمیمهایشان بر اساس تفکر منطقی و منافع شخصیشان گرفته میشود.
برای مثال، فرض کنید که شما قصد خرید یک ماشین جدید را دارید. برای انتخاب بهترین ماشین، شما به دنبال مقایسه قیمت، کیفیت، مصرف سوخت، قابلیتها و سایر عوامل مرتبط هستید. شما اطلاعات موجود را جمعآوری میکنید، مزایا و معایب هر گزینه را بررسی میکنید و سپس تصمیمی میگیرید که بر اساس آن بهترین ماشین را انتخاب کنید. در اینجا، شما به صورت عقلانی و با استفاده از اطلاعات موجود تصمیمگیری میکنید. این مثال نشان میدهد که در تصمیمگیریهای اقتصادی، افراد به صورت عقلانی عمل میکنند و سعی میکنند بهترین نتیجه را برای خودشان رقم بزنند.
نظریه چشمانداز (Prospect Theory)
نظریه چشمانداز یک مدل رفتاری است که توسط دانشمندان دانیل کانمن و آموس تورسکی در سال ۱۹۷۹ معرفی شد. این نظریه بر این اصل تمرکز دارد که افراد در انتخابهایشان، بیشتر به از دست دادن حساس هستند و ترجیح میدهند مبلغ مشخصی را به صورت قطعی دریافت کنند تا با یک احتمال شانسی مواجه شوند.
به عنوان مثال، فرض کنید که شما در حال انتخاب بین دو گزینه هستید: ۱) دریافت ۱۰ میلیون تومان به صورت قطعی یا ۲) شرکت در یک بازی شانسی که در آن احتمال برد ۵۰٪ و احتمال باخت ۵۰٪ است. در صورت بردن در بازی شانسی، شما ۲۰ میلیون تومان دریافت میکنید و در صورت باخت، هیچ مبلغی دریافت نمیکنید. با توجه به نظریه چشمانداز، بیشتر افراد تمایل دارند گزینه اول را انتخاب کنند و ۱۰ میلیون تومان را به صورت قطعی دریافت کنند. این انتخاب به این دلیل است که افراد به از دست دادن ۱۰ میلیون تومان حساس هستند و ترجیح میدهند مبلغ مشخصی را به صورت قطعی دریافت کنند تا با یک احتمال شانسی مواجه شوند.
به طور کلی، نظریه چشمانداز نشان میدهد که افراد در انتخابهایشان، به دنبال کاهش خطر و از دست دادنها هستند و اغلب تمایل دارند به جای احتمالات، انتخابهایی انجام دهند که به صورت قطعی و امن هستند.
نظریه دوگانه سیستم (Dual-System Theory)
این نظریه به وجود دو سیستم تصمیمگیری در ذهن انسان اشاره دارد. این دو سیستم شامل سیستم یک (System 1) و سیستم دو (System 2) است. سیستم یک، سیستمی سریع، ناخودآگاه و بیوقفه است که بر اساس الگوهای ذهنی به طور خودکار عمل میکند. این سیستم بر اساس تجربهها و اطلاعات قبلی عمل میکند و تصمیمها را به صورت خودکار و بدون نیاز به تفکر عمیق اتخاذ میکند. سیستم یک به طور معمول برای تصمیمهای ساده و روزمره استفاده میشود. سیستم دو، سیستمی کندتر، آگاهانهتر و تفکریتر است که بر اساس تفکر و تحلیل عمل میکند. این سیستم برای تصمیمهای پیچیدهتر استفاده میشود.
برای مثال، فرض کنید شما در فروشگاهی هستید و میخواهید یک کالا را خریداری کنید. سیستم یک شما ممکن است به صورت خودکار و بدون تفکر عمیق به شما بگوید که این کالا را بخرید، زیرا قبلاً از آن استفاده کردهاید و راضی بودهاید. این تصمیم به صورت سریع و بدون نیاز به تفکر عمیق گرفته میشود. اما سیستم دو شما ممکن است به شما بگوید که قیمت این کالا بالاست و شما میتوانید به دنبال گزینههای دیگر با قیمت مناسبتر بگردید. این تصمیم نیازمند تفکر عمیقتر و تحلیل است و ممکن است زمان بیشتری برای اتخاذ آن نیاز باشد.
در این مثال، سیستم یک نمونهای از سیستم سریع و ناخودآگاه است که بر اساس تجربههای قبلی عمل میکند. سیستم دو نمونهای از سیستم کندتر و آگاهانه است که بر اساس تفکر و تحلیل عمل میکند. این دو سیستم در تصمیمگیریهای مختلف در زندگی روزمره ما نقش مهمی دارند.
نظریه ابعاد زمانی (Temporal Dimensions)
نظریه ابعاد زمانی به معنای تأثیر زمان بر تصمیمگیریها و رفتار افراد است. این مفهوم بر این اصل تأکید دارد که زمان، یک عامل مهم در فرایند تصمیمگیری است و میتواند تأثیر قابل توجهی بر رفتار افراد داشته باشد.
برای مثال، فرض کنید شما یک مبلغ قابل توجهی پول در اختیار دارید و میخواهید آن را سرمایهگذاری کنید. در این موقعیت، زمان میتواند تأثیر زیادی بر تصمیم شما داشته باشد. اگر شما به طور معمول در طول زمان به سودهای بلندمدت علاقهمند هستید، ممکن است تصمیم بگیرید که پول خود را در یک صندوق سرمایهگذاری بلندمدت قرار دهید. اما اگر شما به دنبال سودهای سریع و کوتاهمدت هستید، ممکن است تصمیم بگیرید در بازار سهام سفتهبازی کنید.
در این مثال، تصمیم شما بر اساس زمان و مدت زمانی که میخواهید سرمایهگذاری کنید، تغییر میکند. این نشان میدهد که زمان یک عامل مهم در تصمیمگیری و رفتار ماست و میتواند تأثیر قابل توجهی بر انتخابهای ما داشته باشد.
نظریه ابعاد اجتماعی (Social Dimensions)
نظریه ابعاد اجتماعی به بررسی تأثیر عوامل اجتماعی بر رفتار افراد و تصمیمگیریهای آنها میپردازد. این مفهوم بر این اصل تأکید دارد که رفتار افراد تحت تأثیر عوامل اجتماعی مانند فرهنگ، نظام ارزشی، نظرات دیگران و انتظارات اجتماعی قرار دارد.
برای مثال، فرض کنید که در یک جامعه، اکثر افراد به دنبال خرید محصولاتی باشند که به طور مستقیم به حفظ محیط زیست کمک میکند. در این صورت، تصمیمگیری سایر اشخاص تحت تأثیر عوامل اجتماعی قرار میگیرد. آنها ممکن است تحت تأثیر توصیههای دوستان، خانواده و رسانهها قرار بگیرند و محصولات سبز و دوستدار محیط زیست را انتخاب کنند. همچنین، فرهنگ و ارزشهای جامعه هم میتواند تأثیرگذار باشد و مصرفکنندگان را به سمت خرید محصولات سبز هدایت کند.