بررسی نظریه ارزش کار در علم اقتصاد
اهمیت کار در تعیین ارزش کالاها تاریخچهای دارد که میتوان آن را در نظرات فیلسوفان یونان باستان ردیابی کرد. این مفهوم از اواسط قرن ۱۷ برای ۲۰۰ سال بر اندیشههای اقتصادی مسلط بود. در جوامع بدوی و پیشاصنعتی، نقش کار در تعیین نرخ تبادل کالاها با یکدیگر نسبتا مشخص و قابل فهم بود. اگر برای یک فرد ساخت تور ماهیگیری یک هفته طول میکشید، بعید بود که آن را با یک قاشق چوبی که ظرف یک صبح تراشیده شده بود عوض کند. با این حال، این مسئله با ظهور جوامع صنعتی نوین در قرن 18 پیچیدهتر شد. آدام اسمیت و دیوید ریکاردو، اقتصاددانان کلاسیک، هرکدام یک نظریه ارزش درباره کار دارند، اما این کارل مارکس، فیلسوف آلمانی، بود که در کتاب سرمایه (Das Kapital) معروفترین توصیف از نظریه ارزش کار در اقتصاد را ارائه کرد.
نظریه ارزش کار در اقتصاد(کار و هزینه)
ایده مارکس این بود که مقدار کار استفادهشده برای تولید یک کالا متناسب با ارزش آن است. این نظریه اغلب با استدلال زیر توجیه میشود. اگر اصلاح موی سر ۳۰ دقیقه زمان ببرد، بر مبنای 40 دلار در ساعت، این کار 20 دلار ارزش دارد. اگر اصلاح مو به قیچی و برسهایی نیز نیاز داشته باشد که هزینه کل آن ۶۰ دلار باشد و به ازای هر بار اصلاح یک دلار از ارزش آنها (به دلیل سایش) کم شود، ارزش کل اصلاح مو 21 دلار است. از بین این ابزارها، هزینه خود قیچی 20 دلار است، زیرا 45 دقیقه کار لازم است تا از یک تکه فولاد (که قیمت آن 12.5 دلار است) قیچی ساخته شود.
همین استدلال را میتوان برای توضیح این که چرا بهای یک تکه فولاد ۱۲.۵ دلار است نیز به کار گرفت. میتوان هزینه تمام نهادههای میانی را ردیابی کرد تا جایی که به منابع طبیعی اولیه رسید که رایگان هستند.
مارکس خاطرنشان کرد که محاسبه ارزش هر کالا از این طریق بسیار دشوار است، بنابراین ارزش باید از طریق مجموع کار متراکمشده در کالا، تعیین شود. او همچنین گفت که این ارزش توسط مقدار عادی کاری تعیین میشود که انتظار داریم برای تولید کالا لازم باشد. ممکن است یک پیرایشگاه ناکارامد ظرف یک ساعت موهای یک شخص را کوتاه کند، اما هزینه اصلاح مو نباید بیش از 20 دلار باشد. مارکس انکار نکرد که در کوتاهمدت عرضه و تقاضا در بازار بر ارزش یا قیمت کالاها اثر میگذارد، اما گفت که در بلندمدت ساختار اصلی و پویاییهای نظام ارزش باید مبتنی بر کار باشد.
کتاب فریکونومیکس؛ اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی
نقد نظریه ارزش کار
تئوری ارزش کار در اقتصاد به صورت نظری و عملی به مشکلات آشکاری منجر میشود. یک انتقاد این است که ممکن است مقدار زیادی از زمان کار صرف تولید کالایی شود که در نهایت ارزش کمی داشته باشد یا ارزشی نداشته باشد. با این حال، مطالعه دقیقتر به این واقعیت اشاره میکند که کالاهایی که مطابق با نظریه ارزش کار هستند، هم ارزش مصرف و هم ارزش مبادله دارند و قابل تکرار هستند. بنابراین چیزی که هیچ تقاضایی در بازار نداشته باشد یا با ارزش مصرف کم یا بدون استفاده باشد، طبق این نظریه یک کالا محسوب نمیشود.
انتقاد دوم این است که کالاهایی که برای تولید به زمان کار یکسانی نیاز دارند، اغلب به طور منظم قیمتهای بازاری متفاوتی دارند. علاوه بر این، قیمتهای نسبی مشاهدهشده کالاها در طول زمان، بدون توجه به مقدار زمان کاری که صرف تولید آنها میشود، بسیار نوسان میکنند. به طوری که اغلبشان هیچ نسبت ثابتی (یا قیمت طبیعی) را حفظ نمیکنند یا به سمت آن تمایل ندارند. طبق نظریه ارزش کار، این امر باید غیرممکن باشد؛ که اینطور نیست.
چند پرسش اساسی
۱.اگر کار است که قلعههای شنی را میسازد، پس چرا هیچ ارزشی ندارند؟
بنابر اعتقاد مارکس، هر چیزی که با کار ساخته میشود ارزشمند نیست. کار را میتوان روی کالاهایی نیز هدر داد که هیچکس خواهان آنها نیست.
۲.چگونه میتوان یک شاهکار هنری را از روی میزان ساعات کاری که صرف ساختن آن شده است ارزیابی کرد؟
یک اثر هنری بزرگ از این قاعده مستثنی است چون منحصر به فرد است. بنابراین، هیچ مقدار متوسطی از کار وجود ندارد که از طریق آن بتوان به قیمت دست یافت.