اقتصاد خانواده؛ حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد
شاید اکنون و در شرایط اقتصادی سخت کشور حتی بیشتر از باقی وقتها بعید به نظر برسد که بتوانیم به طور فردی بر شرایط اقتصاد خانواده و زندگی کنترل بیشتری داشته باشیم. اما اگر بپذیریم که راضیکردن خودمان به مطالعه و کسب دانش بیشتر راجع به اقتصاد میتواند حتی در این اوضاع هم راهگشا باشد، به آینده خودمان فرصتی میدهیم تا اتفاقات خوبی را هم در خود داشته باشد. وقتی حرف از بیمه میشود و هیچکس مخالفش نیست چون همه از سود آن مخصوصاً در سنین پیری باخبرند. سرمایهگذاری موفق هم به مطالعهی بهتر در زمینهی اقتصاد نیاز دارد و برای شروع، اگر دانشی تخصصی در این زمینه نداشته باشیم، خواندن کتابهایی که در مورد ساختار اقتصاد جهان و الفبای این قصهی طولانی حرف میزنند میتواند منجر به تغییرات خوبی در رویکردمان بشود.
داستان یک کتاب
از تاریخ ژانویه تا ژوئیه ۲۰۱۵ وزیر دارایی یونان، یانیس واروفیکس بود. او یک اقتصاددان و سیاستمدار یونانیست که در دانشگاه اسکس ایتالیا درس خوانده و در میان رسانههای بینالمللی محبوبیت دارد. او چند جلد کتاب راجع به اقتصاد دارد که عناوین زیادی از آنها هم ترجمه شدهاند. کتابی که مورد بحث ماست «حرفهایی با دخترم دربارهی اقتصاد» کتابی است که نشر بان هم آن را منتشر کرده است. در این کتاب واروفیکس از زبانی ساده برای انتقال مفاهیم اقتصادی مهمی استفاده کرده و خوانندگان اغلب به مثالهای کاربردی آن اشاره میکنند. او عنوان این کتاب را به این دلیل انتخاب کرده بود که دخترش سنیا، که جای دیگری زندگی میکرد، از او پرسیده بود: «چرا انقدر نابرابری وجود دارد؟»
واروفاکیس با مخاطبقراردادن دخترش بهدرستی توانسته لحن خوبی را در کل کتاب برای ارائهی مطالب به کسانی آماده کند که کمتر از بقیه حوصلهی خواندن راجع به اقتصاد را دارند. یانیس در این کتاب توضیح میدهد که بازار چیست، چگونه به وجود آمده و در طول زمان چه تغییراتی کرده است؟ و نابرابریهای اقتصادی در جوامع مختلف ریشه در چه چیز دارد؟
حوصله اقتصاد را نداری؟
وقتی راجع به کسانی حرف میزنیم که حوصلهی خواندن راجع به اقتصاد، اقتصاد خانواده و این بحثها را ندارند، در واقع منظورمان کسانی هم هستند که کمتر لزوم خواندن راجع به اقتصاد را حس میکنند و فکر میکنند بیفایده است وقتشان را در عصر سرعت و تکنولوژی پای کتابها بگذارند. غافل از اینکه اکثر اوقات زیربنای مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه، ساز و کار اقتصادی آن جامعه است. یانیس فکر میکند اینکه هر شهروند حس کند سر از اقتصاد درمیآورد و میتواند به درستی راجع به آن حرف بزند شرط برقراری دموکراسی در یک کشور است. برای همین این کتاب را هم طوری نوشته که با ارجاعاتی سینمایی، ادبی، هنری، داستانی و غیره بتواند هر کسی را متوجه این مفاهیم کند و مفاهیم اقتصادی را از حالت تخصصی و سخت خارج کند. زیرا معتقد است علم اقتصاد را وقتی میتوان درکشده دانست که عامهی مردم بتوانند راجع به آن بخوانند و حرف بزنند.
برای زندگی ایدهآلتان چقدر پول لازم دارید؟
داستان کتاب چیست؟
خانواده و اقتصاد خانواده بستر خوبی برای نوشتن کتابی با این مقصود است. او این کتاب را در عرض 9 روز به انگیزهی دخترش نوشته و از ابتدا با مقایسهی زندگی دو نوزاد که صرفاٌ در طبقههای اجتماعی متفاوتی متولد شدهاند کارش را شروع میکند.
نویسنده در حال حرفزدن راجع به تاریخ مختصر سرمایهداریست که روی جلد این کتاب هم نوشته شده اما خودش هم علاقهمند است به جای واژه سرمایهداری از اصطلاح «جامعهی بازار» استفاده کند چون معتقد است این واژه دارای بار ایدئولوژیک است. همین نشانهی کوچکی است که چطور سعی در تغییر زبان سخت اقتصاد دارد. مثالها در این کتاب نقش مهمی دارند. مثلا در بخشی از کتاب راجع به شرایط اردوگاه اسرای جنگی آلمان حرف میزند که چگونه موجب شد «کالا» جای واحد پولی را بگیرد و به دنبال آن از اختراع نوعی سیستم بانکی حرف میزند که امروزه هم معنا دارد: اینکه بانکهای مرکزی کشورها در نهایت مجبور به پیروی از سیاستهای ملی و جهانی است. با مطالعه دقیق همین یک مثال میتوان مفاهیم بدهی، نرخ بهره، بانکداری مرکزی، تورم منفی و خود تورم را متوجه شد.
کتابی که لاغر بود
خوانندگان این کتاب اغلب شگفتزده هستند که نویسنده چطور توانسته این همه اطلاعات مفید را در صفحات نهچندان زیاد این کتاب بگنجاند و زبانی دارد که با هر نگرش و سطح سوادی میشود با آن ارتباط گرفت. چون مثالهای کتاب از زندگی واقعی هستند. و این اعتمادبهنفس را به خواننده میدهند تا خودش را به جای تماشاگر، جزئی از این اقتصاد بزرگ و پیچیده بداند، همهچیز را ندانسته نپزیرد و تصمیمات مالی بهتری بگیرد. فقط به پیشبردن زندگی خودشان فکر نکنند و از لذتهایی بهرهمند شوند که جامعهی بازار در اختیارشان گذاشته لذت ببرند.